غزل  غزل ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

قدم به قدم با غزل ژیگولی مامان

من ، تو و جریانات هفته 24

سلام به غزل مامانی چطوری نازنازی من؟ دیروز رفتم سونوگرافی. همه چیز عالی بود . و شما هم که با سرعت داری بزرگ میشی. الان وزنت 719 گرم شده. و دکتر میگفت که 3 روز جلوتر اومدنتو داری خبر میدی. منم تعجب کردم که مگه میشه؟!!! من الان 23 هفته و6 روزمه. اما دکتر گفت الان 24 هفته و 2 روزته. در ضمن تو دنیای جنینی هیچ چیزی باید نداره پس بچه های 7 ماهه چی هستن؟ دیروز پیش خانم دکتر ازگمی هم رفتم. ایشون هم از همه شرایط راضی بود بعد تست قند دو نوبته دادو ضربانت رو چک کرد و  گفت غزل خانم شما خیلی شیطونه . حتماً به مامانی اش رفته. اما من فکر کنم شما دست منم از پشت ببندی.  بعد هم خسته و کوفته برگشتیم خونه، آخه شب قبل حتی یک لحظه هم نخوابیده ...
21 آبان 1391

هفته 23 بارداری

    کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي دهد اما در اغلب كودكان اولين خروج مدفوع پس از تولد صورت مي گيرد. صداهاي بلند (از قبيل صداي پارس سگ يا جاروبرقي) در داخل رحم شنيده مي شوند اما كودك شما را آزرده نمي كنند و حتي موجب آشنايي او با اين صداها نيز مي شوند به نحوي كه او پس از زايمان از اين صداها نخواهد ترسيد. در عين حال مراقب صداهاي خيلي بلند كه حتي گوش شما را آزار مي دهد باشيد. شما چگونه تغییر می کنید؟ اگر در سه ماهه اول دچ...
17 آبان 1391

عیدغدیر و اسم دخترمون

سلام عزیزم در چه حالی ؟ خوش میگذره بهت؟ اول از همه عید همگی مبارک.. (البته با تاخیر) این روزا که خیلی شیطونی میکنی، قربونت برم من.یه لحظه هم آروم و قرار نداری.  گاهی فکر میکنم میخوای یه چیزی بهم بگی. امروز یه صحبتهایی تو شرکت شد که من خیلی ذوق کردم از همون موقع تو هم شروع کردی به شیطنت. الان دو سه ساعت گذشته اما هنوز داری خوشحالی میکنی. فرشته من، واسه مامان بابا دعا کن که به چیزی که میخوان برسن تا هرسه تایی خوشحالتر بشیم.  شب عید غدیر اسمت رو تعیین کردیما گلم .بابا نظرش این بود که اسمت رو من بذارم. دو روز پشت سر هم باباجونی به من اصرار کرد که اسم منتخب رو اعلام کنم.  آخه میگفت فامیلیش که از من بهش ...
16 آبان 1391

وسایل دخترم

سلام دخی نازم  دیروز تخت و کمدتو فرستادن خونه عزیز جون . خیلی ذوق کرده بودم. عین یه بچه که براش عروسک میخرن ذوق میکنه.  احساس میکردم تو هم الان خیلی خوشحالی. ان شاءالله زودتر جابه جا میشیم و سیسمونی قشنگت رو میچینیم. تو هم  لذت میبری.   الان که یه تخت بزرگ هم تو خونه عزیز جون داری. فکر کنم یه سری سیسمونی هم واسه اونجا باید بگیریم.  تازه غیر از اینا تا الان روروئک ، کالسکه ، کریل ، یه ست مبل و میز کوچولو واسه خودت ، و یه ساک کوله پشتی ناناز برات گرفتیم. البته باید بگم دست عزیز جونت درد نکنه.  خاله نسیم هم که تا حالا یه ست لباس نوزادی ، یه کفش گاوی ، یه کفش دخترونه ، یه گل قرمز خوشکل عروسکی&...
9 آبان 1391

هفته 22 بارداری

      کوچولوی من اكنون كودك درون رحم شما مثل يك نوزاد ولي كمي كوچكتر است. او 27.7 سانتي متر طول و حدود 450 گرم وزن دارد.  پوست او تا زماني كه به اندازه كافي وزن اضافه كند چروكيده به نظر مي آيد؛ و موهاي نرمي بنام لانوگو كه سر و بدن او را پوشانده ، قابل ديدن است. لبهاي او مشخص تر شده و دندانهاي او به شكل ريشه هايي در درون لثه اش ظاهر شده اند. هرچند چشمهايش رشد كرده اند اما عنبيه (بخش رنگي چشم) هنوز رنگدانه ندارد و رنگي نشده است. ابروها و پلكهاي چشمان او در محل خود قرار گرفته اند و لوزالمعده او (كه براي توليد هورمونها بخصوص انسولين ضروري مي باشد) به سرعت در حال رشد است. وای خدا چقدر باحاله آخه؟  ...
8 آبان 1391

جشن تولد 5 ماهگی ژیگولی

سلام نازدخترم.  خوبی مامانی؟ پریشب خیلی شیطونی میکردی هاااااا. حتی باباجونی هم دیگه احساس کرد تکون خوردناتو. نکنه واسه  5 ماهگی ات جشن گرفته بودی و بزن برقص راه انداخته بودی ناقلا ؟؟؟؟؟ به هر حال سعی کن بهت خوش بگذره که این روزا دیگه واقعاً هیچ وقت برنمیگرده.   ...
8 آبان 1391
1